ذاکرین
فروشگاه نقاشی
ردیاب خودرو
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
فراماسونری
و آدرس
f.mason.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
هر از گاهی خبری در رسانهها منتشر میشود که پلیس به گروهی شیطانپرست حمله کرده یا اینکه جلسات مخفی آنها کشف شده است.
مردمی که این اخبار را میشنوند در اطرافشان به دنبال شیطانپرستان میگردند و پسران جوانی را میبینند که زینتآلات عجیبی را به گردن و دستهایشان میآویزند، موهایشان را به شکلی متفاوت درمیآورند و لباسهای سیاهرنگی با تصاویر ناشناخته به تن میکنند. از آنها میترسند و میگویند «پس اینها همان شیطانپرستها هستند.»شیطانپرستی چیست؟ آیا در ایران شیطانپرست وجود دارد؟ و آیا شیطانپرستان خطرناک هستند؟
ریشههای شیطانپرستی به قرنهای پیش بازمیگردد. در میان قبایل آفریقایی نشانههایی از پرستش شیطان یافت شده است. در کاوشهای بینالنهرین بتهایی به دست آمده که برای شیاطین ساخته شدهاند. در شمال اروپا تا قبل از گسترش مسیحیت پرستش الهه تاریکی رواج داشت و به عنوان مثال در اسکاندیناوی مراسمی خاص برای «اودین» خدای مرگ برپا میشد. اساسا الهههای شیطانمانند، در اسطورههای اروپایی و همینطور در دیگر نقاط جهان شناخته شدهاند. در اروپا پس از مسیحیشدن امپراتوری روم و راه یافتن مسیحیت به تمام نقاط اروپا، این آیینها محو شد اما در قرنهای بعد دستگاه کلیسا کاری کرد که نام شیطانپرستی دوباره بر سر زبانها افتاد.
در قرون وسطی کلیسای کاتولیک که خود را مالک دنیای معنوی میدانست دست به اعمال خشونت زد. عده زیادی به جرم کفر، جادو و یا ارتباط با شیطان شکنجه و سوزانده شدند. ثابت نشده است که این افراد توانایی جادوگرانه یا شیطانی خاص داشته باشند ولی بسیاری از توصیفات اعمال شیطانپرستانه در اسناد دادگاههای کلیسا باقی مانده است. از قرون وسطی بود که شیطانپرستی به عنوان آیینی کفرآمیز جدی گرفته شد و اصطلاحاتی چون جنگیری و فروختن روح به شیطان پدید آمد.
در دوران استعمار کاشفان اروپایی که به سرزمینهای شرق و غرب میرفتند از رسوم جادوگران قبایل وحشی سخن میگفتند. رقص بومیان آمریکا در دور آتش، صدای طبلها در آفریقا و مجسمههایی که در معابد آسیایی دیده میشد برای اروپاییان مظهری از شیطان بود، بنابراین مبلغان مذهبی کلیسا که همراه استعمارگران آمده بودند، به نابود کردن آنچه میتوانستند پرداختند تا شیطان را از سرزمینهای جدید بیرون کنند.
با انقلاب صنعتی و رشد علمی، گرایش به خرافات کمتر شد. چراغ دانش قسمتهای بیشتری از دنیا را روشن کرد و سهم عوامل ناشناخته و غیرطبیعی در زندگی روزمره را کاهش داد. برای سالهای طولانی که 2 جنگ جهانی نیز در آنها اتفاق افتاد، تفکرات مادهگرایانه و خصوصا اندیشههای مارکسیستی و بحثهای حاشیهای آنها موضوع اصلی ایدئولوژیهای مختلف بود ولی در پایان قرن بیستم بزرگترین پایگاه سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد و نزول اندیشههای مارکسیستی فضای خالی برای شیطانپرستی به وجود آورد تا رشد خود را آزمایش کند.
حجتالاسلام محمدجواد ادبی، پژوهشگر ادیان و عرفان میگوید: «شیطانپرستی در حقیقت جریانی ضدمذهبی است که علیه نظم دینی شکل میگیرد. هویت این جریان بهطور مشخص در مقابله با مسیحیت کلاسیک به وجود آمده است.» در قرون وسطی براثر سختگیری مذهبی، کسانی به جای راه کلیسا، راه شیطان را در پیش گرفتند تا با این سلطه مقابله کنند. تعاریف و توصیفاتی که در شیطانپرستی از شیطان میشود بیشتر از منابع مذهبی این دوران گرفته شده است. حتی تصاویری که از شیطان کشیده میشود هم بیشتر انگارههایی هستند که قبلا در کتب مذهبی توصیف شدهاند.
اگر بخواهیم شیطانپرستی در دنیای مدرن را تعریف کنیم تقریبا همیشه به «آنتوان لاوی» میرسیم. آنتوان لاوی در سال 1930 در شیکاگو به دنیا آمد. شغل و تحصیلات مشخصی نداشت. مدتی در سیرک پیانو مینواخت و مدتی در اداره پلیس عکاس بود. شهرت او از زمانی آغاز شد که کلیسای شیطان را در آوریل سال 1966 و در شهر سانفرانسیسکو بنیانگذاری کرد. او با تراشیدن سر و مدل خاص ریش، شکل ظاهری خود را شبیه به تصویری درآورد که معمولا از شیطان کشیده میشود. به تقلید از کلیسا فرمانهایی را تعیین کرد، تشکیلاتی از کاهنان و مراسم مذهبی فراهم کرد و کتابی را به نام انجیل شیطان نوشت. کلیسای لاوی مورد استقبال برخی واقع شد. این فرقه به وجود خدا و شیطان اعتقاد ندارند. در نظر آنها پس از مرگ دنیایی نیست و دنیای اطراف هم سراسر با تباهی پر شده است.
پس انسان باید تنها به خود بیندیشد و مفهومی به نام پرستش وجود ندارد. لاوی که از چشم هوادارانش متفکر، فیلسوف و هنرمند بود در 1979 بر اثر بیماری درگذشت. اکنون کلیسای او توسط فرزند و جانشیناش اداره میشود. اگرچه در این کلیسا دائما از افکار شیطانی صحبت میشد و مراسم عجیب و خوفناکی برگزار میشد ولی شرارت با اعمال جنایتکارانه مشخصی از سوی اعضای آن گزارش نشده است. از کلیسای لاوی گروهی منشعب شدند که به سرپرستی «مایکل آکینو»، معبد «ست» را بنیانگذاری کردند.
تفاوت آنها با لاوی این بود که این گروه وجود شیطان را به عنوان مظهر تاریکی باور داشته و او را میپرستیدند. آنها شیطان را تنها قدرت برتر جهان به شمار میآوردند. به تدریج گروههای دیگری نیز به طور جداگانه یا در ارتباط با این مراکز اندیشههای شیطانپرستان را دنبال کردند. اگرچه منابع مکتوب زیادی در کلیسای شیطان و معبد «ست» نوشته و نگهداری شده است ولی تا به حال شیطانپرستی به عنوان یک مکتب فکری مورد توجه اندیشمندان جهان قرار نگرفته است و نوشتهها، قوانین و کتابهای آنها بیشتر مجموعهای آشفته و بیمعنا تصور میشود که از سر دلزدگی و انزوا پدید آمده باشد؛ اگرچه وردها، تصاویر و مراسم نمادین برای نوجوانان بسیار مرموز و جذاب جلوه میکند.
گرایشهای شیطانپرستی در تاریخ ایران هم دیده شده ولی مدارک معتبری در این مورد بهدست نیامده است. تنها اشاراتی وجود دارد که برخی افراد نشانههایی از شیطانپرستی را بروز دادهاند. مثلاً شایعاتی در مورد کلمات رمزگونهای وجود دارد که در برخی اشعار دیده میشود. نظیر «ملک طاووس» که در فرقه یزیدیه نام شیطان است و مشهورترین فرد در این میان «سرمد کاشانی» است. او که در دوران صفویه زندگی میکرد چندینبار از فرقهای به فرقه دیگر، تغییر عقیده داد و حتی مدتی را به شاگردی ملاصدرا گذراند. وی از ایران به هندوستان رفت و از آنجا که شاعر بود مدتی در دربار پادشاهی محلی به سر برد ولی چون رفتار غیرمعمولی نشان میداد، مانند اینکه هیچ لباسی به تن نمیکرد و همینطور اشعار و گفتههایش باعث شکوتردید پیشوایان مذهبی شد شاه دستور داد تا او را گردن بزنند.
شهریور سال پیش بود که سردار حسین ذوالفقاری، جانشین وقت فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد که 50فرقه شیطانپرستی در کشور وجود دارد و نزدیک به 200 کتاب در این زمینه در ایران چاپ شده است. 4 ماه بعد در رسانهها اعلام شد که 17فروشگاه نشانهها و تزئینات شیطانپرستی تعطیل شدهاند. پیش از اینها هم مراسمی در یکی از باغهای شهر کرج برگزار شده بود که گفته میشد گروههای شیطانپرست آن را ترتیب دادهاند.
در اینسالها کتابچهها و بروشورهای بسیاری بهمنظور آگاهسازی خانوادهها بهچاپ رسیده است و اگر چه این فعالیتها زمینه آشنایی جامعه با چنین جریانی را پدید آورد اما در بسیاری موارد اطلاعات غیردقیق آنها باعث ایجاد هراسی شد که در نتیجهآن برخی از موسیقیها، نقاشیهای دیواری و گردنآویزها هم در زمره نشانههای شیطان تصور میشود. درست مانند بسیاری از دیگر تقلیدهای فرهنگی، این جریان نیز نمونهای سطحی و کمرنگ از نسخه غربی است.
حجتالاسلام ادبی میگوید: «بیشتر کسانی که در ایران برچسب شیطانپرستی خوردهاند بهواقع شیطانپرست نیستند. خیلی از این جوانان تنها با انگیزه متفاوتبودن به چنین مسیری کشیده شدهاند.» البته این ظاهریبودن باعث نمیشود تا موضوع را دستکم بگیریم. ادبی میافزاید: «متأسفانه احتمال گرایش به گروههای بزرگ شیطانپرستی وجود دارد. مخصوصاً که برخی از افراد در ایران بهدنبال ارتباط با گروههای خارجی و آشنایی با توجیهات فلسفی شیطانپرستی نیز هستند.»
مسلماً کسانی که خود را شیطانپرست بخوانند در ایران هم وجود دارند ولی اگر با دیدن یک گردنآویز به شکل ستاره بخواهیم نوجوانی که آنرا به گردن آویخته به نام شیطانپرست بخوانیم شاید این اتهام باعث شود تا نوجوان ما در مورد چیزی که به آن متهم شده است کنجکاوتر شود. غفلت از جریانهای فکری تاریک که به مدد ارتباطات نوین به کشور ما راه پیدا میکنند شایسته نیست. اما آیا واردکردن اتهام شیطانپرستی کار آسانی است؟
یک مقام انتظامی میگوید: از شرایط عضویت و پذیرش از سوی گروههای نوظهور شیطان پرستی، مصرف مواد تخدیری بسیار قوی از جمله کوکائین، حشیش و قرصهای اکس است.
وی تصریح کرد: دلیل استفاده این گروهها از این مواد ورود به حالت خلسه برای انجام مراسمهای ویژه آنان است.
این مقام انتظامی خاطر نشان کرد: شیطان پرستی پدیده جدیدی در ایران نیست، چنانکه پیش از این نیز در برخی شهرستانهای کشور از جمله در یکی از شهرستانهای استان کرمانشاه، فرقههای شیطان پرستی رسما اعلام موجودیت و فعالیت کرده بودند.
وی اعتقاد دارد: فرقههای نوظهور شیطانپرستی را نمیتوان یک فرقه دینی و عقیدتی برشمرد، اما فرقههای قدیمی این جریان خود را یک فرقه دینی با آیینهای اعتقادی ویژه میدانند.
مریم سعادتی، در یک پژوهش جامعه شناختی در مورد شیطانپرستی معتقد است: توصیهای که شیطانپرستان به اطرافیانشان میکنند شنیدن آهنگهای تند همراه با خشونت است که وحشت و نفرت را با خود دارد. آنها موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مقدسات اعلام کنند. آنها خود را بیخانمانی بیابانگرد میپندارند که از عشق و محبت متنفرند. در اصل آنها به جنگ با واقعیت خود پرداخته و به خیال خود بهدنبال حقیقت گمشده و حقیقت واقعی هستند. شیطانپرستان میخواهند کمبود و نیاز خود را با خشونت زیاد رفع کنند. اهانت به ادیان بهعنوان آزادی بیان در تصنیفهای خوانندگانشان ترویج و تبلیغ میشود.
این پژوهشگر در نقد این تفکر معتقد است: این ادعا که شیطان پرستی بهطور صرف یک دین و فلسفه است، در کنار معنای ضدآن تعریف میشود که چه چیزی بهعنوان ریاکاری، حماقت و خطاهای مسیر اصلی فلسفهها و ادیان ضعیف عمل میکند. همچنین این مباحث از ادراک معنی و طبیعت شیطان یا عبادت او از ادبیاتی که معمولاً ضدشیطان است شکل گرفته است.
حال گفته میشود با توجه به اینکه شیطان بهعنوان موجودی شناخته میشود که با خداوند مخالفت میکند، درصورت قبول کردن او بهعنوان راهنما، باید با خودش نیز مخالفت کرد. (تناقض) شیطان پرستی یک سراب فلسفی و علم بیان سنگین است. شیطانپرستی یک طلسم کم ژرفای عقلانی از خدای ساخته شده توسط بشر است.
یکی از نقدهای کاربردیتر شیطان پرستی این است که ضمن اینکه شیطان پرستی معمولاً خود را بهعنوان راه نجاتی برای تودههای تسلیم شده مردم در مقابل دینهای اصلی معرفی میکند، بر شایستگیهای آنها در بینیازی از دیگران و انزوا گرایی تاکید میکند و انزوا گرایی میتواند به سوءاستفادههای مختلفی ناشی شود که معمولاً نیز چنین است. چرا که طبیعت انزواگرایانه شیطان معمولاً در بازخورد جوامع ناکار آمد است و برای جبران این خلاء از قوانین ادیان سنتی استفاده کرده است
نظرات شما عزیزان: